گرامیداشت یاد و خاطره طلبه شهیده سیاری

شهیده سیاری 2

طلبه شهیده سیاری کوله بار سفر بر دوش می‌‏کشد و از خویش هجرتی سرخ آغاز می‌‏کند؛ توشه راه او قرآنی است که روبروی او باز است و عکسی از امام که بر دامنش قرار دارد.

«يکي از شب هاي آذر بود و يادم هست موقعي که اين خبر به مکتب رسيد. هر کسي گوشه اي کز کرده بود و گريه مي کرد؛ فقدان ايشان برايمان خيلي سنگين بود». این بخشی از سخنان خانم طاهره صحیح النسب، از طلاب مکتب توحید و دوست و هم کلاسی شهیده فهیمه سیاری است که در مصاحبه ای آمده است.

شهیده فهیمه سیاری در تاریخ اول خرداد 1339 و در ماه محرم متولد شد، زمان شهادت این بانوی فاضله نیز 12 آذر 59 همزمان با 24 محرم‌الحرام 1401 بود که در راه نشر معارف الهی و ترویج مکتب قرآنی  به شهادت رسید.

 در سال‌های ۵۶ و ۵۷ که کشور در تب‌وتاب انقلاب بود، جذب پایگاه مسجد حضرت ولی‌عصر عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف زنجان شد و در آن‌جا به برکت سخنان بزرگانی چون آیت‌الله مشکینی و آقای رضوانی رحمه‌الله‌علیهما در سال 1357 بعد از اخذ دیپلم برای تحصیل در مکتب توحید به قم هجرت کرد.

مکتب توحید قم (حوزه علمیه خواهران)، میزبان قدوم گلی می‏شود که با معنویت آبیاری شده بود. فهیمه در آنجا، از محضر اساتیدی چون آیت‏الله شهید قدوسی بهره می‏گیرد و خود با دو بال عشق، پیشاپیش استاد خویش پر می‏گشاید. در آن سال‏ها، فهیمه در مکتب توحید، به خودسازی و عبادت می‏پردازد و معارف الهی چشمه چشمه در زلال قلبش می‏جوشد. او دو سال در مکتب توحید و در مدرسه علمیه شهید قدوسی(ره) تحصیل کرد.

در مهر ماه سال 59، فهیمه به قم باز می‏گردد و سال سوم تحصیل را در مکتب توحید آغاز می‌کند. در آغاز سال تحصیلی، آموزش و پرورش شهرستان بانه، از مکتب توحید قم می‌‏خواهد که برای کار فرهنگی - تربیتی خواهران به این شهر مبلغ اعزام کند.

در تاریخ 6 آذر 1359 فهیمه، علم را به صحنه عمل می‌‏کشاند و با تمام دوستانش در مکتب توحید خداحافظی می‌‏کند. او احساس می‌‏کند که این سفر بازگشتی در پی ندارد. غم در نگاهش موج می‌‏زند، غم دوری عزیزان بر دلش سنگینی می‌‏کند، اما او می‌‏داند که اینها تعلقات دنیوی است. او فراتر از اینهاست. با وجود بال‏های بلندش، دیگر پای ماندن و طاقت‏ بر زمین راه رفتن را ندارد. از این رو، ندای پروردگارش را می‌‏شنود و عاشقانه این ندا را لبیک می‌‏گوید. کوله بار سفر بر دوش می‌‏کشد و از خویش هجرتی سرخ آغاز می‌‏کند.

لیکن روح او بی‏قرارتر از این است که صبر کند تا پیروزی. دو روز بعد (12/9/59، برابر با 24 محرم الحرام 1401 ق) روز میعاد اوست‏ با محبوبش. ماشین حامل فهیمه و دوستش، همراه با دو خواهر دانشجو که آنها نیز برای تبلیغ عازم این سفر بودند، از سنندج به سمت‏ سقز، همراه با یک ستون نظامی حرکت می‌‏کنند. ساعت 4 بعد از ظهر به دیوان دره می‌‏رسند و آنجا را به سمت‏ بانه ترک می‏‌کنند. راه پرخطر و منافقان (خطه کردستان)، این حرامیان جان و ناموس و آبروی مردم در پیش. فهیمه به دوستش می‌‏گوید: «احساس راحتی می‌‏کنم، دیگر فقط از راه دور شاهد نیستم. زیرا خود نیز در جریان هستم.» در بین راه، با صدایی آرام و دلنشین قرآن را تلاوت می‌‏کند. توشه راه او قرآنی است که روبروی او باز است و عکسی از امام که بر دامنش قرار دارد.

 ناگهان صدای رگبار گلوله از هر طرف، ماشین آنها را هدف قرار می‌‏دهد; بارانی از خون و گلوله. در این لحظه راننده فریاد می‌‏زند: «سرهاتان را پایین بیاورید» و فهیمه آرام سر بر دامن دوستش می‌‏گذارد. یکی از خواهران دانشجو از ناحیه دست آسیب می‌‏بیند. راننده از ناحیه کتف زخمی می‌‏شود ولی با این حال، ماشین را از آن منطقه دور می‏‌کند. بعد از چند دقیقه ماشین، جلوی درمانگاه متروکی متوقف می‌‏شود. راننده برای پانسمان کتف خود از ماشین پیاده می‌‏شود.

دوست فهیمه برای درمان دوست دانشجویش قصد می‌‏کند پیاده شود که خونی بر دامن خود می‌‏بیند. چشم فهیمه خونین، خدا را به تماشا نشسته است.

خورشید از دور شاهدی است که در خون فرو رفته است. سال‏های سال است که روییدن و بالیدن و در خون نشستن هزاران هزار شقایق سرخ را هر روز به تصویر می‏‌کشد.

فهیمه این راه طولانی و بی‏ پایان را با بال‏های سرخ و با چشمانی سرخ ‏تر اینگونه کوتاه کرد و خط سرخ پیشوای خود حسین‏ علیه السلام را اینگونه با خون سرخ خویش ادامه داد.

مجتمع فرهنگی ورزشی جامعه‌الزهرا علیهاالسلام نیز به منظور گرامیداشت یاد و خاطره این شهیده والامقام به نام مجتمع فرهنگی ورزشی شهیده سیاری مزین شده است.

 

مطالب مرتبط :

اشتراک گذاری:

نظرات

نظری هنوز ارسال نشده است

ارسال نظر

ارتباط با جامعة الزهرا(س)

  • نشانی: قم، سالاریه، بلوار بوعلی
  • مرکز تلفن: ۳۲۱۱۲۰۰۰
  • دورنگار: ۳۲۹۲۵۱۱۰
  • صندوق پستی: ۳۷۱۸۵۳۴۹۳
  • کد پستی: ۳۷۱۶۹۱۶۶۵۱